تجربه های یک مامان

خداوند در 2 اسفند 88، پسرکوچولویی را به من امانت داد.

تجربه های یک مامان

خداوند در 2 اسفند 88، پسرکوچولویی را به من امانت داد.

مراقبت 18 ماهگی

با 19 روز تاخیر رفتیم برای مراقبت. گفت کندی رشد پیدا کرده البته طبیعی است. خودم هم می دانستم. با این چند روز تبی که در مشهد داشت و بعد هم سرماخوردگی و دندان و واکسن و سفر و.... 

ولی من که حاضر نیستم برای وزن گیری پسر کوچولو شکر و شیرینی ببندم به شکمش.

نظرات 1 + ارسال نظر
مامان محمدین یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:22 ب.ظ http://mohammadein.blogfa.com

ای وللللللللللللللل

من و تو یه جورائی دوقلوئیم....... از شکر فراریم.

پس مامان محمدین هم قل گمشده اش رو پیدا کرد. فقط که اون دو تا گل پسر نیستن که دوقلو هستن
چه خوب که میری رانندگی کلی راحت میشی نظرت چیه یه بار باغ بانوان قرار بگذاریم هر وقت تونستی خبر بده.
نه من به طور خاص راجع به فراماسون مطالعه نمی کنم. معارف اسلامی می خونم و مطالعات فلسفی عرفانی دارم. بیشتر با بحثای استاد طاهرزاده پیش میرم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد