تجربه های یک مامان

خداوند در 2 اسفند 88، پسرکوچولویی را به من امانت داد.

تجربه های یک مامان

خداوند در 2 اسفند 88، پسرکوچولویی را به من امانت داد.

۹ دی

باز هم نه دی.


باز هم پسرکوچولویی که هنوز به دنیا نیامده بود.

باز هم "در ظهر عزا حرمت ارباب شکستند. علامدار کجایی..."

باز هم عاشورایی. عاشورایی تر.


...

و امروز پسر کوچولویی که مشتتش را گره می کند و با همان زبان شیرینش می گوید:


مرگ آمریکا....


مرگ انگلیس...


مرگ اسراییل...


+++

نکته ای دیگر درباره کتاب

به نام خدا

تهران که بودیم، یک روز برای کاری، گذارم افتاد به دبستانی که یکی از دوستانم در آن کار می کرد. چند ساعتی را در کتابخانه دبستان به سر بردم و کلی کیفور شدم. متوجه شدم که یک سری از کتاب ها را جدا کرده اند و در اختیار بچه ها قرار نمی دهند. یکی از آن کتاب ها، کتابی بود به نام: "دروغ بد است!" آن زمان حکمت این انتخاب را نفهمیدم.

حالا که فکر می کنم می بینم که چه کار درستی کرده بودند. فطرت بچه ها آنقدر پاک است و دست نخورده که هیچ سنخیتی با گناه و خطا ندارد. آن وقت چرا ما باید خودمان بیاییم با خواندن این کتاب ها، آنها را با یکسری از گناهان و کارهای بد آشنا کنیم و بعد بخواهیم بهشان یاد بدهیم که این کار بد است. این ما هستیم که با خطاهای خودمان و تربیت های نادرست، لوح پاک وجود آنها را آلوده می کنیم.

باید بیشتر حواسمان به خودمان باشد.

کم اشتهایی

ویتامین های گروه ب برای بچه هایی که کم اشتها هستند توصیه می شود.

یک نکته هم از طب سنتی:

اگر بچه طبع صفراوی دارد و کم اشتهاست می توانید کمی رب انار به او بدهید که در کاهش صفرا موثر است و باعث باز شدن اشتهایش می شود.

بازی قصه گویی

بسم الله

یک بازی با قصه گویی.

چند تا قرارداد برای بچه های بگذارید. مثلا بگویید وفتی که گلدان را نشانت دادم بگو رنگ سبز، وقتی که توپ را نشان دادم بگو توپ و به همین ترتیب. بعد داستان را طوری تعریف کنید که در آن از این کلمات استفاده شود و بچه در قصه گویی مشارکت داشته باشد. این طوری دقت او به قصه هم زیاد می شود.

آموزش رنگ ها

بسم الله

در آموزش رنگ ها، هر دفعه نام یک رنگ را به کوچولو بگویید و در زمان ها و مکان های مختلف تکرار کنید تا یاد بگیرد، آن وقت سراغ رنگ بعدی بروید. اگر بخواهید هم زمان چند رنگ را به او یاد بدهید، رنگ ها را با هم قاطی می کند. البته توانایی بچه ها با هم متفاوت است. من به پسر کوچولو یک عالمه رنگ یاد دادم. یعنی نام هر رنگی را برایش می گفتم. حالا دو سه تا را یاد گرفته و بقیه را هر از گاهی با هم اشتباه می کند.