تجربه های یک مامان
خداوند در 2 اسفند 88، پسرکوچولویی را به من امانت داد.تجربه های یک مامان
خداوند در 2 اسفند 88، پسرکوچولویی را به من امانت داد.درباره من
دوم اسفندماه سال 1389، من(!)، مامان شدم. اینجا می نویسم نه فقط برای این که خاطرات پسری را ثبت کرده باشم، هرچند خواه ناخواه آنچه می نویسم درباره اوست ولی بیشتر دوست دارم که آنچه را که تجربه کرده ام در اختیار مادری دیگر قرار دهم تا شاید ذره ای از رنج سردرگمی هایی را که گاه و بی گاه دچارش شدم، از روی دوشش بردارم و یا همدردی کرده باشم با لحظات تلخ و شیرین مادری اش و شایدتر برای آینده خودم و کوچولوهای دیگر، اگر خدا عنایت کند و شایدترتر... باقی اش را نمی دانم که گذر زمان خود تعیین کننده است.
ادامه...
روزانهها
همه- کودک متعادل بررسی مطالب کلاس کودک متعادل استاد محمود سلطانی
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- فروردین 1391 1
- اسفند 1390 1
- دی 1390 8
- آذر 1390 5
- آبان 1390 5
- مهر 1390 6
- شهریور 1390 6
آمار : 24839 بازدید
Powered by Blogsky
با پسرم
در جدول کارهای روزانه ام باید یک سطر باز کنم و جلویش بنویسم: با پسرم. تا بدانم که چقدر از روزم را تنها و تنها به او اختصاص می دهم بدون دغدغه کارهای دیگر.
مدتی است که برایش کتاب نخوانده ام و پسری چقدر کتاب خواندن را دوست دارد،
امروز از دستش عصبانی شدم و سرش داد زدم،
حالا پسر کوچولو خوابیده و من احساس می کنم که مادر خیلی بدی هستم. 
من!
پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:45 ب.ظ
به جای درک مقصر باید به درک مسئول رسید!
سلام متوجه نشدم.
آخی منمهم وقتی دعواش می کنم عذاب وجدان بعدش می گیریم.دختری رو می گم
به به سلام خاله آزی مهربون
بابا می گفتی گاوی گوسفندی شتری شترمرغی چیزی سر می بریدیم.
مشرف فرمودید به خونه مجازی ما اومدین.
قربون دحتری برم که برا دیدنش بکوب تا اونجا اومدیم و ...
حالا نوبت شماست.
سلام
مادر خیلی بدی هستی که سر پسرت دادکشیدی! راست میگم.
سلام. ممنون که نظرت رو به صراحت بیان کردی. حق با توئه.