تجربه های یک مامان

خداوند در 2 اسفند 88، پسرکوچولویی را به من امانت داد.

تجربه های یک مامان

خداوند در 2 اسفند 88، پسرکوچولویی را به من امانت داد.

۹ دی

باز هم نه دی.


باز هم پسرکوچولویی که هنوز به دنیا نیامده بود.

باز هم "در ظهر عزا حرمت ارباب شکستند. علامدار کجایی..."

باز هم عاشورایی. عاشورایی تر.


...

و امروز پسر کوچولویی که مشتتش را گره می کند و با همان زبان شیرینش می گوید:


مرگ آمریکا....


مرگ انگلیس...


مرگ اسراییل...


+++

نظرات 5 + ارسال نظر
پلی(خیلی خنگه انگلیسی نمی نویسه!) چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:28 ق.ظ

باید سر در وبلاگمون بزنیم!
کپی با ذکر منبع بلا مانع است!
بله!
قانون داره!

هاهاهاها...
شما که از پسری مانقل کردی مگه ذکر منبع کردی؟
نازه من ذکر منبع کردم چشم بصیرت می خواد خواهر جون.

زهرا چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ق.ظ http://tahaandmaman.blogfa.com

سلام .
چرا دیگه نمی نویسی خانمی؟؟؟

سلام
بد جوری درگیر امتحاناتم.

زهرا پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:22 ب.ظ http://tahaandmaman.blogfa.com

ان شاءالله موفق باشی خانمم!

سلام. ممنون. شما هم همین طور.

مامان محمدین چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:53 ب.ظ http://mohammadein.blogfa.com

سلام عالی بود من هم خیلی از این بازی ها انجام میدم باهاشون و البته خیلی هم وقت گیره!!!!!

ولی خیلی لذت بخشه. خدا قوت.

مامان نازنینها یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ب.ظ http://niniemaman.blogfa.com

سلام خانمی . سال نو بر شما هم مبارک . چه ایده های خوب و جالبی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد